هوش فرازمینی و موسیقی آسمان
سلام به همه ی دوستان و کاربران گرامی.این اولین پست من در این وبلاگ است. امیدوارم مورد قبول واقع بشه.
یا علی
*****************
پيشنهاد استفاده از موسيقي براي ارتباط با هوش هاي فرا زميني تاريخي دراز دارد. از قرن 17 ميلادي نوع ادبي سفرهاي خيالي اروپايي مفهومي نو براي كشف گونه ي مختلفي از پيشنهادات براي طرح هاي جهاني زبان فراهم نمود.
به عنوان مثال، كشيش انگليسي فرانسيس گادوين سفري را به ماه توصيف كرد كه در آن ماجراجويي زميني با ساكنين بيگانه و عجيب ماه رويا رو ميشود. اين ماجراجوي زميني به وسيله ي زبان موسيقي با ساكنين ماه ارتباط برقرار كرده بود در عين حالي كه الهام اين زبان صوتي زميني بود. (براساس زبان چيني كه به وسيله ي فرستادگان يسوعي تازه بازگشته به اروپا توصيف شد.)
در موضوع گادوين؛ زبان قمري، سيستم موسيقي بود كه تنها حروف الفبا را به
نت هاي موسيقي خاصي ترجمه ميكرد. با اين حال در سه قرن بعدي، اين زبان پيشنهادات زبان جهاني را به طور صحيحتري مورد بررسي قرار داد.
اما آيا به راستي موسيقي براي موجودات هوشمندي كه به صورت غير وابسته با ديگر موجودات سيارات ديگر ارتباط برقرار ميكنند قابل فهم خواهد بود؟ آيا يافته هاي شنيداري و رياضياتي موسيقي زميني آنقدر در سطح جهاني پيشرفته هستند كه مبنايي براي ارتباطات ميان ستاره اي قرار گيرند؟
منجم؛ سباستين ون هوارنر مبحثي را مطرح كرد كه با توجه به جامعيت ممكن حداقل برخي از جنبه هاي موسيقي بود. او پيشنهاد كرد كه اگر هوش فرازميني واقعا موسيقي را گسترش داده باشد، ممكن است ساختار اين موسيقي ويژگي هاي خاصي را در اختيار موسيقي زميني قرار دهد.
تحليل او از عدد نت ها در مقياسهاي موسيقيايي علاقه مندي مخصوص اوست. او پيشنهاد داد كه اين واقعيت كه يك پيانو 12 كليد سفيد و سياه در يك اكتيو دارد كاملا دلخواهانه نيست. به جاي آن استفاده از يك مقياس 12 صدايي در موسيقي غربي بر اساس موسيقي چند صدايي است. (موسيقي كه در يك زمان بيش از يك نت با هم نواخته ميشوند.) با تحليل اين منجم فقط مقدار كمي از امكان هايي وجود دارد كه موسيقي چند صدايي را كاربردي ميكند.
مخصوصا، موسيقي چند صدايي بايد با دو خواسته ي رقيب هم رو يا رو باشد، رويارويي كه هميشه نيازمند يك سازش است.
اولين خواسته اينست كه يك اكتيو بايد به قسمت هاي برابري قابل قسمت باشد تا اجازه ي زير و بم صدا را از يك كليد به كليد ديگر بدهد.
دومين خواسته اينست كه صداهايي كه همسان اين بخش هاي برابر هستند بايد از فركانسهايي باشند كه داراي نسبت هاي رياضياتي مخصوصي نسبت به ديگر بخشها هستند. با اين حال هر گونه تلاشي براي رسيدن به اين دو وضعيت نيازمند كمي سازش ميباشد.
وقفه هاي برابر باعث توليد دقيق صوت هاي هارمونيك نميشوند. از اينرو هر صدا بايد مضمون مطابقتهاي نسبتا نزديكي را برساند كه فقط هارموني هاي ممكن كمي را مورد استفاده قرار ميدهند.
براي مثال موسيقي كلاسيك غربي، يك مقياس 12 صدايي را مورد استفاده قرار ميدهد كه تنها مجاز به 5 هارمونيك ميباشد.
اما، بر اساس آنچه كه هوارنر گفته است، يك مقياس 12 صدايي سازشهاي خوب را براي موسيقي چند آوايي از بين نميبرد. ممكن است كسي يك مقياس 31 اوا يا 5 اوا را استفاده كند. انتخابي كه بين اين مقياس ها صورت ميگيرد، ممكن است سرنخي در مورد كار كرد حساس هوش فرازميني در استفاده از اين مقياس ها به دست ما بدهد.
اين موجودات هوشمند فضايي كه با تحليلهاي شنيداري حساستري از انسان هاي زميني به فعاليت ميپردازند ممكن است از قسمت هاي بهتري از مقياس 31 اوا برخوردار باشند و آنها را مورد استفاده قرار بدهند.
در مقايسه با ما، موجودات فوق زميني با سيستم هاي شنيداري كمترحساس محتملا بيشتر فقط از يك سيستم 5 اوا استفاده ميكنند.
در حالي كه انتخاب بين مقياس هاي موسيقيايي ممكن است با علم زيست شناسي مورد توجه قرار نگيرد ( انتخاب بين مقياس هاي 5 اوا، 12 آوا، 31 آوا همانطور كه بين فرهنگهاي انساني پيشنهاد شده است) اما گاهي اوقات وسيله هاي حساس ممكن است محدوده ي مقياس هاي موسيقيايي مختلف را مختصر كنند.
اين برازنده به نظر ميرسد اگر تصور سفرهاي خيالي قرون گذشته كه براي ما سر نخهايي از پيام هاي واقعي را به ارمغان ميآورد روزي به واقعيت بپيوندد. پيام هايي كه ممكن است روزي از فرازميني ها دريافت كنيم.
فرازمينيها همان موجوداتي كه حتي عجيب تر و بيگانه تر از آن چيزي هستند كه نويسندگان خلاق علمي – تخيلي امروزي تصورش را ميكنند.